کافه هدایت


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: Books


● کافه هدایت ●
فیسبوک :
www.facebook.com/sadegh.hedayat.official/

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
Books
Statistics
Posts filter


ژانویه‌ی ۱۹۳۹ ویتگنشتاین نوشت: «بر زندگی نشسته‌ام مثل سوارکار ناشی بر اسب، این را که همین حالا پایین نمی‌افتم فقط به نجابت اسب مدیونم»
 
@Sadegh_Hedayat


پدر خيال می‌كرد آدم وقتی در حجره ی خودش تنها باشد، تنهاست. نمی دانست كه تنهایی را فقط در شلوغی می‌شود حس كرد!

#عباس_معروفی
#سمفونی_مردگان

@Sadegh_Hedayat©


من از بيم شماتت، گريه پنهان در گلو كردم

| شهریار |

@Sadegh_Hedayat©


‏«فحش یکی از اصول تعادل آدمیزاد است. اگر فحش نباشد، بله، آدم دق می‌کند. هر زبانی که فحش‌مند است، دق دل مردمش بیشتر است. زبان فارسی اگر هیچ نداشته باشد، فحش آبدار زیاد دارد. ما که سر این ثروت عظیم نشسته‌ایم چرا ولخرجی نکنیم؟»

#صادق_هدایت

@Sadegh_Hedayat


نکبت و خستگی و بیزاری سرتاپایم را گرفته ، دیگر بیش از این ممکن نیست . به همین مناسبت نه حوصلهٔ شکایت و چس ناله دارم و نه می توانم خود را گول بزنم و نه غیرت خودکشی دارم ، فقط یک جور محکومیتِ قِی آلودی است که در محیط گند بی شرمِ مادرقحبه ای باید طی کنم ، همه چیز بن بست است و راه گریزی هم نیست .
زیاد پرت و پلا نوشتم ، سرتان را درد آوردم .
خیلی متأسفم که باعث زحمت شدم .
امیدوارم همیشه خوش و خرم باشید و ما هم این گوشه و کنارها برای خودمان می پلکیم .

#نامه_به_جمال‌زاده
#صادق_هدایت

@Sadegh_Hedayat©


فلیسه
اشتیاق من برای تو همچون اشکی که فرو نمی‌ریزد به سینه‌ام فشار می‌آورد.

#فرانتس_کافکا

@Sadegh_Hedayat©


ما تمنای ورود به مُلکِ
بهشت را نداریم :
ما انسان شده ایم از این رو زمین را
می خواهیم .....

#نیچه
#چنین_گفت_زرتشت

@Sadegh_Hedayat


ما فرزندان انقلاب نبودیم، ما نان بودیم. نان داغی که لقمه‌ی چپ سران حکومت شدیم. تکه‌پاره‌مان کردند و خوردند و پاشیدند.نه، چه می‌گویم؟ انگار که در این خلقت اضافه بودیم.ما را مصرف جامعه‌مان نکردند،ما را اسراف کردند،پخش‌مان کردند که بر سفره‌ی خودمان ننشسته باشیم، که هیچ‌کدام‌مان در ساختن آن مملکت نقش نداشته باشیم. شخصیت و هویت‌مان را به لجن کشیدند که حتی در اروپای مترقی هم نتوانیم مثل بقیه‌ی مردم زندگی کنیم. دلم می‌خواست موهام سیاه نبود، سبیلم سیاه نبود، آرواره‌های بزرگ می‌داشتم، با موهای بور، از یک نژاد برتر که احساس غریبی نکنم، خارجی نباشم و فکر کنم که اینجا هم سرزمین من اس چرا همیشه یک جای زندگی گندیده است، و کاری هم نمی‌شود کرد ؟

#عباس_معروفی

@Sadegh_Hedayat


#محمدرضا_شجریان
#آلبوم_سازخاموش
#اشعار_عطار
#دشتی


چون خروشم بشنود هر بی خبر گوید خموش

می‌تپد دل در برم می‌سوزدم جان چون کنم



@Sadegh_Hedayat©


حیوان در موسم معینی برای حفظ نسل خود مطابق قانون طبیعت نه از برای لذت و شهوت‌رانی جفت‌گیری می‌کند ولیکن انسان ...؟

#انسان_و_حیوان
#صادق_هدایت

@Sadegh_Hedayat©️


فردا صبح که روز قتل بود من و رضوی و بارنی درشکه گرفتیم و برای دیدن منار جنبان رهسپار شدیم.از درشکه چی که آدم خوشرویی بود پرسیدیم چرا نمی رود عزاداری بکند ، این حکایت را برایمان گفت:
من عزاداری نمی کنم، اماوقتی که می کنم درستش را می کنم . بعضی ها می روند پای روضه همه اش برای پسر یا دخترشان که مرده گریه می کنند.  یا برای اینکه کار و کاسبی شان خوب نمی گردد و یا به نیت اینکه کارشان خوب بشود گریه می کنند!



#اصفهان_نصف_جهان
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©


تنها خواهشی که دارم

ننگ بر من باد!
نفرین بر من باد!
اگر از شما چیزی بخواهم
تنها خواهشی که دارم این است که به روسپیان سیاسی نیز
قرص ضد حاملگی بدهید
تا نسل بی‌شرفان افزونی نیابد

#واصف_باختری
شاعر معاصر افغانستان
@Sadegh_Hedayat


با اینکه ننجون می دانست دود غلیان برایم بد است باز هم در اطاقم غلیان می کشید. اصلن تا غلیان نمی کشید سر دماغ نمی آمد.  از بس که دایه ام از خانه اش از عروس و پسرش برایم حرف زده بود ، مرا هم با کیف های شهوتی خودش شریک کرده بود. چقدر احمقانه است! گاهی بی جهت به فکر زندگی اشخاص خانه ی دایه ام می افتادم. ولی نمی دانم چرا هر جور زندگی و خوشی دیگران دلم را به هم می زد.  به من چه ربطی داشت که فکرم را متوجه زندگی احمق ها و رجاله ها بکنم که سالم بودند، خوب می خوردند، خوب می خوابیدند و خوب جماع می کردند و هرگز ذره ای از دردهای مرا حس نکرده بودند و بال های مرگ هر دقیقه به سر و صورتشان سابیده نشده بود؟

#بوف_کور
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©️


میان چهاردیواری که اتاق مرا تشکیل می دهد و حصاری که دور زندگی و افکار من کشیده، زندگی من مثل شمع خرده خرده آب می شود.
نه اشتباه می کنم مثل یک کنده ی هیزم تر است که گوشه دیگدان افتاده و به آتش هیزم های دیگر برشته و ذغال شده ولی نه سوخته است و نه تر و تازه مانده.
فقط از دود و دم دیگران خفه شده.

#صادق_هدایت
#بوف_کور
@Sadegh_Hedayat


«سپیده‌دم است
و پلکْ در ادایِ مرثیه می‌بندم.
و به وقت
که دعا از بازو می‌اُفتد
مرگ می‌زند
یکریز
طالعِ نحسی را.»*

مناجاتِ 130 [ـــِ] لیلی بولانگرِ جوان‌مرگـــــتمام‌شده به 1917؛ چندماه قبل از مرگ‌ِ اندام، در 22سالگی‌.
اجرا:
Conductor: Yan Pascal Tortelier
BBC Philharmonic Orchestra,
CBSO Chorus (City of Birmingham Symphony Chorus)

Mezzo-Soprano: Ann Murray
Tenor: Neil MacKenzie

*شعرِ "سپیده‌دم"[ـــِ] یارمحمد اسدپور - از شماره‌ی سی‌صدوهفتادوششِ مجله‌ی تماشا ( 21 مردادِ 1357)

@Sadegh_Hedayat©


با آدمها که هستم، چه خوب باشند و چه بد. تمام احساساتم تعطیل و خسته می شوند، تسلیم می شوم. مودبم. سر تکان می دهم. تظاهر می کنم که می فهمم، چون دوست ندارم کسی را برنجانم. این یکی از ضعف هایم است که بیشترین مشکل را برایم درست کرده. معمولا وقتی سعی می کنم با کسی مهربان باشم روحم چنان پاره پاره می شود که به شکل ماکارونی روحانی در می آید. مهم نیست. کرکره ی مغزم پایین می آید. گوش می کنم. جواب می دهم. و آنها احمق تر از آن اند که بفهمند من آنجا نیستم.

#هالیوود
#چارلز_بوکوفسکی

@Sadegh_Hedayat


در مملکتی که آدم مثل یهودی سرگردان زندگی می‌کند به چه چیزش ممکن است علاقه‌مند باشد؟ بعد از 16 سال سابقه خدمت تازه حقوقم را نصف کرده‌اند یعنی دولت دلش به حال روز پیری من سوخته خواسته مرا هم رسمی بکند و ضمناً پنج سال سابقه بانک را ندیده گرفته. به اضافه سه سال دیگر را چون استعفا کرده‌بودم و یک سال به هند رفته‌بودم. به حقوق تمام آنهای دیگر اضافه شده. حتی نوشتنش احمقانه است ولیکن من کوچکترین اقدامی نخواهم کرد و تملق هیچکس را نخواهم گفت. به درک که آدم بترکد. اگر لوله‌هنگ‌دار مسجد آدیس‌بابا بودیم زندگیمان هزار مرتبه بهتر بود. آنوقت باید افتخار هم کرد که هندوانه زیر بغلمان می‌گذارند و عنوان نویسنده و غیره هم در این مملکت به آدم می‌دهند! اگر حوصله داشتم و رغبت می‌کردم که مزخرفی بنویسم آنوقت بهشان حالی می‌کردم و نسلشان را حسابی به گُه می‌کشیدم. عجالتاً که دست دزدها و مادرقحبه‌ها خوب مسخره شده‌ایم. اینهم مثل باقی دیگرش.


#نامه_به_حسن_شهید_نورایی
#صادق_هدایت

@Sadegh_Hedayat©


هی دفن می کنم و دفن می کنم و دفن می کنم؛
امیدهای رفته پی روزهای رفته را،
هی قرض می کنم و قرض می کنم و قرض می کنم؛
از فردای خود امید!

#فتحنامه_کلات
#بهرام_بیضایی.

@Sadegh_Hedayat


خودم به چشم خودم بیگانه‌ام، در شگفت هستم که چرا زنده‌ام؟ چرا نفس می‌کشم؟ چرا گرسنه می‌شوم؟ چرا می‌خورم؟ چرا راه می‌روم؟ چرا اینجا هستم؟ این مردمی را که می‌بینم کی هستند و از من چه می‌خواهند؟

#زنده_به_گور
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©


و فرقِ انسان و حیوان، در جسم، همین محدود و پاک نگه داشتنِ تَن است ــ که خاصّ ِ انسان است نه هیچ جانورِ دیگر، و خاصیتی است ارادی و آگاهانه نه غریزی و طبیعی.

#نادرابراهیمی
#حرکت_از_نو
#آتش_بدون_دود


@Sadegh_Hedayat

20 last posts shown.