#جنون_پاییزی
#پارت_79
شاهرخ به انوشکا خیره شده بود، انوشکا به خاطر حرفهای مایکل آروم و زیبا میخندید که شاهرخ توجهش به دست مایکل که دور کمر انوشکا بود جلب شد.
مایکل داشت انوشکا رو به خودش نزدیک میکرد و همزمان موهای انوشکا که تو صورتش ریخته بود رو درست میکرد.
شاهرخ دیگه داشت دیوونه میشد، دستش که دور کمر دیشا حلقه شده بود رو مشت کرد و سعی کرد خودش رو کنترل کنه...
مایکل تقریبا انوشکا رو به خودش چسبونده بود و موهاش رو درست میکرد.
ذهن شاهرخ شده بود پر از سوال هایی که از انوشکا داشت..
با چه حقی به موهای انوشکا دست میزد؟!
چرا انوشکا هیچی نمیگه؟!
چرا از مایکل فاصله نمیگیره؟!
چرا دست مایکل رو از روی موهاش کنار نمیزنه؟!
مگه انوشکا فقط مال شاهرخ نبود؟!
پس چرا الان کنار مایکله؟!
شاهرخ اما هیچ جوابی برای سوال هاش
پیدا نمیکرد و این دیوونه ترش میکرد.
تعداد رقصنده ها کم شدن و فقط پنج زوج روی استیج بودن و شاهرخ با کمی فاصله کنار مایکل قرار گرفت.
مایکل تک تک اجزای صورت انوشکا رو نگاه کرد و گفت:
-انوشکا تو همیشه خوشگلی... ولی امشب خواستنی تر شدی... همیشه همینجوری آرایش کن همینقدر قرمز و دلربا
و بعد از تموم شدن حرفش سرش رو نزیک صورت انوشکا برد و میخواست انوشکا رو ببوسه...
شاهرخ که دیگه تحمل نداشت از دیشا جدا شد، انگار به خاطر حرف ها و حرکات مایکل به مرز جنون رسیده بود و به سمت مایکل حمله ور شد، یقهی مایکل رو از پشت گرفت و از انوشکا جداش کرد.
مایکل که از این حرکت غافلگیر شده بود تعادلش رو از دست داد و افتاد روی زمین، با اعصبانیت سرش رو آورد بالا و با دیدن شاهرخ تعجب کرد.
میشد به راحتی رگه های خون رو توی چشمهای عسلی شاهرخ دید.
شاهرخ خم شد و یقهی مایکل رو چنگ زد و به خودش نزدیک کرد و گفت:
-داشتی که غلطی میکردی؟!
مایکل که متوجهی حساسیت شاهرخ روی انوشکا شده بود پوزخندی زد و با پررویی گفت:
-میخواستم عشقم رو ببوسم.
شاهرخ با حرف مایکل عصبی تر شد و صورت مایکل رو به یه مشت محکم مهمون کرد، لب مایکل پاره شد و خون ریزی کرد، مایکل با بهت دستش رو به سمت لبش برد و با شستش خون روی لبش رو پاک کرد، اون حتی یک لحظه هم فکر نمیکرد که استادش به خاطر یه دختر جلوی همه بزنه تو دهنش، مایکل هنوز با بهت به شاهرخ نگاه میکرد که
شاهرخ عصبی داد زد:
-به چه حقی بهش نزدیک شدی؟
به چه جرعتی میخواستی ببوسیش؟
و همزمان با جملهی آخرش مشت ها و لگد های پی در پی به مایکل میزد.
✨ @Romansrk2020 ✨
#پارت_79
شاهرخ به انوشکا خیره شده بود، انوشکا به خاطر حرفهای مایکل آروم و زیبا میخندید که شاهرخ توجهش به دست مایکل که دور کمر انوشکا بود جلب شد.
مایکل داشت انوشکا رو به خودش نزدیک میکرد و همزمان موهای انوشکا که تو صورتش ریخته بود رو درست میکرد.
شاهرخ دیگه داشت دیوونه میشد، دستش که دور کمر دیشا حلقه شده بود رو مشت کرد و سعی کرد خودش رو کنترل کنه...
مایکل تقریبا انوشکا رو به خودش چسبونده بود و موهاش رو درست میکرد.
ذهن شاهرخ شده بود پر از سوال هایی که از انوشکا داشت..
با چه حقی به موهای انوشکا دست میزد؟!
چرا انوشکا هیچی نمیگه؟!
چرا از مایکل فاصله نمیگیره؟!
چرا دست مایکل رو از روی موهاش کنار نمیزنه؟!
مگه انوشکا فقط مال شاهرخ نبود؟!
پس چرا الان کنار مایکله؟!
شاهرخ اما هیچ جوابی برای سوال هاش
پیدا نمیکرد و این دیوونه ترش میکرد.
تعداد رقصنده ها کم شدن و فقط پنج زوج روی استیج بودن و شاهرخ با کمی فاصله کنار مایکل قرار گرفت.
مایکل تک تک اجزای صورت انوشکا رو نگاه کرد و گفت:
-انوشکا تو همیشه خوشگلی... ولی امشب خواستنی تر شدی... همیشه همینجوری آرایش کن همینقدر قرمز و دلربا
و بعد از تموم شدن حرفش سرش رو نزیک صورت انوشکا برد و میخواست انوشکا رو ببوسه...
شاهرخ که دیگه تحمل نداشت از دیشا جدا شد، انگار به خاطر حرف ها و حرکات مایکل به مرز جنون رسیده بود و به سمت مایکل حمله ور شد، یقهی مایکل رو از پشت گرفت و از انوشکا جداش کرد.
مایکل که از این حرکت غافلگیر شده بود تعادلش رو از دست داد و افتاد روی زمین، با اعصبانیت سرش رو آورد بالا و با دیدن شاهرخ تعجب کرد.
میشد به راحتی رگه های خون رو توی چشمهای عسلی شاهرخ دید.
شاهرخ خم شد و یقهی مایکل رو چنگ زد و به خودش نزدیک کرد و گفت:
-داشتی که غلطی میکردی؟!
مایکل که متوجهی حساسیت شاهرخ روی انوشکا شده بود پوزخندی زد و با پررویی گفت:
-میخواستم عشقم رو ببوسم.
شاهرخ با حرف مایکل عصبی تر شد و صورت مایکل رو به یه مشت محکم مهمون کرد، لب مایکل پاره شد و خون ریزی کرد، مایکل با بهت دستش رو به سمت لبش برد و با شستش خون روی لبش رو پاک کرد، اون حتی یک لحظه هم فکر نمیکرد که استادش به خاطر یه دختر جلوی همه بزنه تو دهنش، مایکل هنوز با بهت به شاهرخ نگاه میکرد که
شاهرخ عصبی داد زد:
-به چه حقی بهش نزدیک شدی؟
به چه جرعتی میخواستی ببوسیش؟
و همزمان با جملهی آخرش مشت ها و لگد های پی در پی به مایکل میزد.
✨ @Romansrk2020 ✨