شرح روان ابیات مثنوی، دفتر سوم _تمثیلِ گریختنِ مومن و بی صبریِ...
(۴۱۶۶)رحمتش سابقی بُده ست از قهر، زان
تا ز رحمت* گردد أهلِ امتحان
رحمت خداوند بر غضبِ او پیشی دارد، و دلیل این سبقت ایست که بندگانش بواسطه رحمت او مورد امتحان قرار قرار می گیرند.
*رحمت : مهربانی
(۴۱۶۷)رحمتش* بر قهر از آن سابق شده ست
تاکه سرمایه وجود آید به دست
از آنرو رحمت الهی بر غضب اور گرفته تا بوا سطه رحمتِ و همه موجوداتبهره ای از وجود برند.
*رحمت حق اینست که وجود او دا تنها بر عالم ممکنات، افاضه می شود وماهيات و موجودات از فن وجود او برخوردار می شوند و این همان رحمانیت
است.
(۴۱۶۸) ز آنکه بی لذّت، نرویَد لَحم و پوست
چون نَرویَد، چه گدازد عشق دوست؟
بدون کسب لذّت، گوشت و پوست آدمی رشد نمی کند، و اگر گوشت و پوست نروید، پس عشق حضرت معشوق، چه چیز را بگدازد و فانی سازد؟
(۴۱۶۹) ز آن تقاضا، گر بیابد قهرها
تا کُنی ایثار آن سرمایه را
اگر عشق الهی اقتضاء کند که قهرهای او به سوی تو روی آورد تا همه سرمایه های وجودی خود را در راهِ او قربانی کنی، باید از این کار دشوار رخ بر نتابی و آن را عین رحمت بدانی.
(۴۱۷۰) باز لطف آید برای عُذرِ او
که بکردی غسل و، بَر جَستی ز جُو
در پیِ آن قهری که به اقتضای عشق الهی به تو رسیده، لطف الهی شامل حال تو می شود و در خطاب به تو می گوید: ای مؤمن، تو غسل کردی و از وجودِ موهوم و مادّی خود رها شدی و از جوی امتحان و ابتلا به سلامت رهیدی.
(۴۱۷۱)گوید: ای نَخّود چریدی در بهار
رنج، مهمانِ تو شد، نیکوش دار
کدبانو به آن نخود می گوید: ای نخود تو در موسم بهار رشد و نمو کردی و پرورش یافتی.اینک که رنج و محنت به سوی تو آمده آن را نکو دار.
(۴۱۷۲) تا که مهمان باز گردد شُکرساز
پیشِ شه گوید ز ایثارِ تو باز
تا اینکه مهمان با سپاس و تشکّر به حضور حضرت حق باز گردد و در حضور او از بذل و بخشش تو سخن بگوید.
(۴۱۷۳) تا به جای نعمتت، مُنعِم رسد
جمله نعمت ها بَرَد بر تو حسد
تا به جای اینکه نعمت به تو رسد، نعمت دهنده نزد تو آید و در آن صورت همه نعمت ها نسبت به تو حسد می ورزند.
@MolaviPoett
(۴۱۶۶)رحمتش سابقی بُده ست از قهر، زان
تا ز رحمت* گردد أهلِ امتحان
رحمت خداوند بر غضبِ او پیشی دارد، و دلیل این سبقت ایست که بندگانش بواسطه رحمت او مورد امتحان قرار قرار می گیرند.
*رحمت : مهربانی
(۴۱۶۷)رحمتش* بر قهر از آن سابق شده ست
تاکه سرمایه وجود آید به دست
از آنرو رحمت الهی بر غضب اور گرفته تا بوا سطه رحمتِ و همه موجوداتبهره ای از وجود برند.
*رحمت حق اینست که وجود او دا تنها بر عالم ممکنات، افاضه می شود وماهيات و موجودات از فن وجود او برخوردار می شوند و این همان رحمانیت
است.
(۴۱۶۸) ز آنکه بی لذّت، نرویَد لَحم و پوست
چون نَرویَد، چه گدازد عشق دوست؟
بدون کسب لذّت، گوشت و پوست آدمی رشد نمی کند، و اگر گوشت و پوست نروید، پس عشق حضرت معشوق، چه چیز را بگدازد و فانی سازد؟
(۴۱۶۹) ز آن تقاضا، گر بیابد قهرها
تا کُنی ایثار آن سرمایه را
اگر عشق الهی اقتضاء کند که قهرهای او به سوی تو روی آورد تا همه سرمایه های وجودی خود را در راهِ او قربانی کنی، باید از این کار دشوار رخ بر نتابی و آن را عین رحمت بدانی.
(۴۱۷۰) باز لطف آید برای عُذرِ او
که بکردی غسل و، بَر جَستی ز جُو
در پیِ آن قهری که به اقتضای عشق الهی به تو رسیده، لطف الهی شامل حال تو می شود و در خطاب به تو می گوید: ای مؤمن، تو غسل کردی و از وجودِ موهوم و مادّی خود رها شدی و از جوی امتحان و ابتلا به سلامت رهیدی.
(۴۱۷۱)گوید: ای نَخّود چریدی در بهار
رنج، مهمانِ تو شد، نیکوش دار
کدبانو به آن نخود می گوید: ای نخود تو در موسم بهار رشد و نمو کردی و پرورش یافتی.اینک که رنج و محنت به سوی تو آمده آن را نکو دار.
(۴۱۷۲) تا که مهمان باز گردد شُکرساز
پیشِ شه گوید ز ایثارِ تو باز
تا اینکه مهمان با سپاس و تشکّر به حضور حضرت حق باز گردد و در حضور او از بذل و بخشش تو سخن بگوید.
(۴۱۷۳) تا به جای نعمتت، مُنعِم رسد
جمله نعمت ها بَرَد بر تو حسد
تا به جای اینکه نعمت به تو رسد، نعمت دهنده نزد تو آید و در آن صورت همه نعمت ها نسبت به تو حسد می ورزند.
@MolaviPoett