کیونگسو عاشق وقت گذروندن با اون پسر قد بلند تو پارک شده بود.هر روز به بهانه ای بعد از برگشت از مدرسه خودش رو به پارک نزدیک خونشون میرسوند و چانیول که انگار در طول روز منتظر کیونگسو میموند، بازی های جدیدی رو به پسر یاد میداد و صدای قهقه های سرگرم کننده پسر،قلبش رو نوازش میداد.بعد از گذشت ماهها ،نزدیکترین دوست های هم شدهبودن.کیونگسو قبل از چانیول دوستی نداشت و چانیول هم همینطور...
کیونگسو قلبش رو به ستاره های چشمای پسر بزرگتر فروخته بود.اما از واکنش چانیول واهمه داشت.میترسید به دوست داشتنش اعتراف کنه و تمام خاطرات شیرین این روزها،به تلخی زهر تبدیل بشه.
اما از اونطرف هم چانیولی بود که برای انتقام جلو اومده بود،چطور میتونست پا روی قلب کیونگسو بذاره و صدای خنده های آهنگینش رو برای همیشه ،ساکت کنه؟!
༗#ChanSoo
𞋈#Light
࿎──Tamana
↬Kyungժօო ༉
کیونگسو قلبش رو به ستاره های چشمای پسر بزرگتر فروخته بود.اما از واکنش چانیول واهمه داشت.میترسید به دوست داشتنش اعتراف کنه و تمام خاطرات شیرین این روزها،به تلخی زهر تبدیل بشه.
اما از اونطرف هم چانیولی بود که برای انتقام جلو اومده بود،چطور میتونست پا روی قلب کیونگسو بذاره و صدای خنده های آهنگینش رو برای همیشه ،ساکت کنه؟!
༗#ChanSoo
𞋈#Light
࿎──Tamana
↬Kyungժօო ༉