🔹
سنگ بداقبالی ما کرماشانیها!✍️
جلیل آهنگرنژاد-
روزنامه نگار🔻مهدی اخوان ثالث، شعر معروفی به نام «کتیبه» دارد که به قولی «شکوهمندترین شعر او برای نشان دادن یأس اجتماعیِ تحمیلشده بر مردم است». او در این شعر، گروهی به زنجیر کشیدهشده را ترسیم میکند که نوشتهای را بر سنگی می بینند و آنها را به سوی کنجکاوی و امید رهایی میکشاند. نوشته، این است: «کسی راز مرا داند که از این رو به آن رویم بگرداند.» همین سنگنوشته، چراغ امیدی واهی را در دلشان روشن می کند.
آنها با تلاشِ بسیار، دستبهکار میشوند تا سنگ را برگردانند. بارها در این مسیر، ناکام میمانند تا اینکه در نهایت، موفق به این کار میشوند و با حرص و ولع بسیار، منتظر میمانند تا از فردی که حالا روی سنگ رفته، راز رهایی آنها را با صدایی امیدبخش بشنوند. مرد اما با نگرانی و مکث بسیار، در سکوت میماند. اصرار مردم زنجیرشده، نتیجه نمیدهد تا اینکه با ناامیدی پایین میآید و میگوید: همان جملهی قبلی در زیر سنگ هم نوشته شده: «کسی راز مرا داند که از این رو به آن رویم بگرداند.»
🔻ما کرماشانیها خسته از رنج سالها و دورههای مختلف، منتظر رهایی از جَور تحمیلشدهی اقتصادی، معیشتی و ... بوده و هستیم. اما هر بار، روی سنگ بداقبالی ما با خطوط کجِ جناحیِ راست و چپ نوشته شده: «کسی راز مرا داند که از این رو به آن رویم بگرداند.» و هر دوره بدون داشتن خط خاطرهای از اشتباهات تلخ گذشته، منتظر برگرداندن همان سنگیم و در پایان هم ناامیدتر از همیشه، همنشین زنجیریان اندوهزده میشویم.
دردآورتر آن وقتی است که میبینیم در هر دورهای جناحها حتی فرصت درونزایی نیرویی جدید را از همفکرانشان گرفتهاند و همان قبلیها که عاملان فلاکت این استان بودهاند، دوباره بر صندلیهای تازهتری جلوس میفرمایند!. براستی اگر ساز و کار درستی در این جامعه تعریف میشد، همین افرادی که هر ساله پست جدید میگیرند، بایستی به عنوان عاملان تیرهروزی مردم محاکمه میشدند که صدالبته در برابر وجدانهای بیدار، هر روزه محاکمه میشوند.
فردی که امروز، ناآشناترین مدیر به اوضاع استان است، «منوچهر حبیبی» است. این روزها عملاً نشان داده است که چیزی برای گفتن ندارد. الگووارهای که این روزها از آن تقلید میکند، همان شیوهی مدیران ارشد اصلاح طلب است. اما به یقین «آزموده را آزمودن خطاست.»
🔻با توجه به شناختی که در بیش از سه دهه روزنامهنگاری در این جغرافیای فلکزده دارم، مطمئن هستم که همین «تبریک و تسلیتگویان فضای مجازی کرماشان» میتوانند از بسیاری از این «کت و شلواریهای خالیِ تکراری» قویتر عمل کنند تا برسد به صدها صاحبنظر جوان و خوشفکری که مجالی برای عرض اندامشان در چنین ساحتی وجود ندارد. یکی از مهمترین دلایلش هم این است: تمامی فضاهای تنفس مدیریت به دست فرصتطلبان! تصرف شده است. خود حدیث مفصل بخوانید از این مجمل...
حضور نمادین یک «زن کورد اهل سنت» در بافت مدیریت ناهمگون این سالهای کرماشان، تنها کورسوی امیدی است که به روی بخشی مهم و تأثیرگذار از جامعه تابانده شده است. اما مدیر ارشد و تیم نیمهپنهان تصمیمگیرش باید بدانند که با «یک گل بهار نمیشود.»
ناکارآمدی، بیکفایتی و صدها مشکل دیگر، روی ریل توسعهی کرماشان آوار شده است. قطار زندگی مردم بر چنین ریلی به سوی سرنوشتی نامعلوم می رود. بازوی بی زور مدیریت استانی با چینشی از مدیران تکراری، حتی «ریزعلی خواجوی» دیگری خلق نخواهد کرد که بفهماند کار از کار گذشته است...
📍اخبار، گزارشات وتحرکات انقلابی خود را با ما به اشتراک بگذارید.
🔺کاناڵی ڕادیۆ کرماشان
@Kermashan_radio🔵 #ژن_ژیان_ئازادی 🔵