Forward from: ㅤㅤㅤ𝖢𝗁𝛊ᜒ𝗄ɑᩅᩛᥱㅤㅤㅤ
بدون اینکه به صورت متعجب جونگکوک توجهی کنه...صورتش رو به صورت پسر رو به روش نزدیک کرد.. و با نرم ترین حالت ممکن بوسه ی لطیفش رو درست گوشه لبهای جونگکوک کاشت ، قلب جونگکوک اینبار از شدت هیجانی که بهش وارد شده بود حتی تپیدن رو هم فراموش کرده بود...
اما این تازه شروعش بود ، پرواز کردن به سوی آسمون رو زمانی فهمید که لبهای تهیونگ دیگر گوشه ی لبانش نبودن ، بلکه به شیرینی بیکران لبهای خودش پیوند میخوردن..