#اعتراف
سلام
دخترم
من یادمه تازه میرفتم مهد کودک
مدیر اونجا ی پسر بزرگ داشت ک ظهر ها میومد پیشش
یبار منو برد تو اتاق ب بهونه بازی کردن شلوارم کشید پایین فقط نگام کرد بعدش بهمگفت نگیبکسی و شکلات داد بهم منم ۴ سالم بود ب کسی نگفتن دفعه بعد اینکارو کرد و لمسمکرد مامانش دید دعواش کرد بعد مامانش بغلم کرد گفت نباید ب کسیوبگی حتی مامانت
یادمه همیشه میترسیدم وقتی پسرش میومد 🥲
کاشکی همون موقع ب مامان میگفتم الان ک الان هیچ کس نمیدونه
ربات ارسال اعتراف👇
@Hajieterafbot
لینک چنل حاجی اعتراف👇
@Haji_eteraf
سلام
دخترم
من یادمه تازه میرفتم مهد کودک
مدیر اونجا ی پسر بزرگ داشت ک ظهر ها میومد پیشش
یبار منو برد تو اتاق ب بهونه بازی کردن شلوارم کشید پایین فقط نگام کرد بعدش بهمگفت نگیبکسی و شکلات داد بهم منم ۴ سالم بود ب کسی نگفتن دفعه بعد اینکارو کرد و لمسمکرد مامانش دید دعواش کرد بعد مامانش بغلم کرد گفت نباید ب کسیوبگی حتی مامانت
یادمه همیشه میترسیدم وقتی پسرش میومد 🥲
کاشکی همون موقع ب مامان میگفتم الان ک الان هیچ کس نمیدونه
-مامانش نمیدید کصکش خان مطمئنا دفعه بعد تا تهش میرفت
ربات ارسال اعتراف👇
@Hajieterafbot
لینک چنل حاجی اعتراف👇
@Haji_eteraf