سلام ادمین جان دخترم
میخوام یه چیزیو بگم که چند ساله تو دلم نگهش داشتم و به کسی نگفتم
من وقتی 11سالم بود مامان بابام میرن سفر کاری و منو میزارن خونه خالم. بعد قرار بود یه هفته من خونشون بمونم. شوهر خالم همش بدنمو دس مال میکرد و من بچه بودم و هیچوقت فکر نمیکردم قصدش چیه.
یه روز که خالم واسه خرید میره بیرون اون حیوون میاد خونه و میبینه من تنهام اول یکم دس مالیم کرد و هی خودشو بهم میمالیدو میخاست بهم تجاوز کنه منم ترسیده بودم بعد جیغ زدم و اون جلو دهنمو گرفت و گفت: یک خنده کن ای گل، یک خنده کن ای گل💔
Admin jan:
لاشی چطوری تونستی با احساساتم بازی کنی
من داشت گریم میگرفت قرمساق
@ETERAFUCK
میخوام یه چیزیو بگم که چند ساله تو دلم نگهش داشتم و به کسی نگفتم
من وقتی 11سالم بود مامان بابام میرن سفر کاری و منو میزارن خونه خالم. بعد قرار بود یه هفته من خونشون بمونم. شوهر خالم همش بدنمو دس مال میکرد و من بچه بودم و هیچوقت فکر نمیکردم قصدش چیه.
یه روز که خالم واسه خرید میره بیرون اون حیوون میاد خونه و میبینه من تنهام اول یکم دس مالیم کرد و هی خودشو بهم میمالیدو میخاست بهم تجاوز کنه منم ترسیده بودم بعد جیغ زدم و اون جلو دهنمو گرفت و گفت: یک خنده کن ای گل، یک خنده کن ای گل💔
Admin jan:
لاشی چطوری تونستی با احساساتم بازی کنی
من داشت گریم میگرفت قرمساق
@ETERAFUCK