بت کنی البته مریم فقط 17 سالشه
مامان رفت و زنگ زدم به رضا
چیکار کردی رضا شماره ی مامانمو از کجا آوردی
_از اموزشگاه
خب بالاخره باید بفهمن دیگه
+رضا همه چی خراب میشه
_نترس تو فقط مال منی
فردا بیام دنبالت؟
+تا شب بهت خبر میدم
بعد از قطع کردن کلللی فکر اومد تو سرم که حالا چی میشه و چه اتفاقی میوفته
شب شد و با رضا برای فردا ناهار هماهنگ کردم
صبح بیدار شدم آماده رفتن شدم به مامانم زنگ زدم
+من با هانی میرم بیرون
_هانی یا رضا
+مااامااان هانی
_دختر مواظب خودت باش پسرا همه دنبال منافع خودشونن
و قطع کرد
رفتم بیرون سر قرار رضا اومد دنبالم
بعد سلام و احوال پرسی
+کجا بریم ناهار؟
_بلدی ناهار درست کنی؟
+رضاااا من تا حالا غذا نپختم
_خب یاد بگیر
رفتیم خونه ی رضا اینا طبق معمول کسی خونشون نبود مادر و پدر رضا هم همیشه بیرون بودن یا سرکار یا مسافرت
وارد خونه شدیم
_برو لباستو عوض کن بیا غذا درست کن زن
+رضااااااا
لباس نیاوردم همیناس فکر کردی همیشه خبریه
و هاهاها خندیدم
رفتم طرف اتاقش در رو باز کردم وااای چه خبره
یه ست شورت و سوتین قرمز رو تخت بود
داد زدم رضااااا من اینااااا رو نمیپوشماااااا
لخت شدم و شورت و سوتینو تنم کردم رفتم جلوی آینه ی اتاق سوتین فقط جلوی نوک سینه هامو گرفته بود و شورت فقط کسمو پوشونده بود
از اتاق خارج شدم رضا نگاهی به سر تا پام کرد
_به به عجب دخترررری
+رضااااا
_امروز میخوام بهت بگم سکس یعنی چی
+از سکس خبری نیست
_وقتی اینا رو قبول کردی پوشیدی یعنی هست
و ضربه ای که به کونم زد و رفت طرف اشپزخونه
دوتا تخم مرغ پخت خوردیم
منم بردم ظرفا رو شستم اومد تو اشپزخونه دستشو کشید لای کونم
+دست نزنا من نمیدم امروز
_مریم خانومم امروز صدای جیغات شنیدنیه
ادامه دارد
نوشته: تپلی
مامان رفت و زنگ زدم به رضا
چیکار کردی رضا شماره ی مامانمو از کجا آوردی
_از اموزشگاه
خب بالاخره باید بفهمن دیگه
+رضا همه چی خراب میشه
_نترس تو فقط مال منی
فردا بیام دنبالت؟
+تا شب بهت خبر میدم
بعد از قطع کردن کلللی فکر اومد تو سرم که حالا چی میشه و چه اتفاقی میوفته
شب شد و با رضا برای فردا ناهار هماهنگ کردم
صبح بیدار شدم آماده رفتن شدم به مامانم زنگ زدم
+من با هانی میرم بیرون
_هانی یا رضا
+مااامااان هانی
_دختر مواظب خودت باش پسرا همه دنبال منافع خودشونن
و قطع کرد
رفتم بیرون سر قرار رضا اومد دنبالم
بعد سلام و احوال پرسی
+کجا بریم ناهار؟
_بلدی ناهار درست کنی؟
+رضاااا من تا حالا غذا نپختم
_خب یاد بگیر
رفتیم خونه ی رضا اینا طبق معمول کسی خونشون نبود مادر و پدر رضا هم همیشه بیرون بودن یا سرکار یا مسافرت
وارد خونه شدیم
_برو لباستو عوض کن بیا غذا درست کن زن
+رضااااااا
لباس نیاوردم همیناس فکر کردی همیشه خبریه
و هاهاها خندیدم
رفتم طرف اتاقش در رو باز کردم وااای چه خبره
یه ست شورت و سوتین قرمز رو تخت بود
داد زدم رضااااا من اینااااا رو نمیپوشماااااا
لخت شدم و شورت و سوتینو تنم کردم رفتم جلوی آینه ی اتاق سوتین فقط جلوی نوک سینه هامو گرفته بود و شورت فقط کسمو پوشونده بود
از اتاق خارج شدم رضا نگاهی به سر تا پام کرد
_به به عجب دخترررری
+رضااااا
_امروز میخوام بهت بگم سکس یعنی چی
+از سکس خبری نیست
_وقتی اینا رو قبول کردی پوشیدی یعنی هست
و ضربه ای که به کونم زد و رفت طرف اشپزخونه
دوتا تخم مرغ پخت خوردیم
منم بردم ظرفا رو شستم اومد تو اشپزخونه دستشو کشید لای کونم
+دست نزنا من نمیدم امروز
_مریم خانومم امروز صدای جیغات شنیدنیه
ادامه دارد
نوشته: تپلی