دوستی غیر قابل پیشبینی با میلف
#میلف
با اسم مستعار میخوام بنویسم ما تو شهر تبریز زندگی می کنیم حسین 28 سالمه قدم 178 وزنم 97 قیافه جذاب خیابون یکی از تبریز پروین اعتصامی که همه دختر یا پسرا میان برای دور دور شب ساعت 8 شب بود که من با دوستام حرف میزدیم که حوصله ای زیاد هم نداشتم خدافظی کردم من یک موتور کراس داشتم تازه خریده بودم فلات طرح سی ار آف 200 قرمز رنگ همون خیابان یک دور میزدم برم باشگاه چراغ قرمز نگه داشته بودم بغلم یک خودرو 206 سفید داخلش دو میلف
کهنه شراب حدود سن شون 40ساله بودن که راننده یه پوز خندی زده گفت موتور تازه خریدی گفتم ؛بله فرصت ندادم حرفش تموم بشه سریعی گفتم اگه میخوای سوار موتور بشی شمارمو بنویس بعداً دور بزنیم هم حوصله نداشتم هم میخواستم برم باشگاه شمارمو نوشت رفت منم با بی حوصلگی رفتم باشگاه منتظره تماس اش بودم بعد سه روز گوشیم تو سر کار بودم زنگ خورد هی تیکه میانداخت موتور سوار حالت چطور بعد خودشو معرفی کرد ناهید45سالمه مطلقه هستم یدونه دختر هم سن منم داره ماجرای اون شب پرسیدم گفتم اون روز واسه چی اونجا بودی یه دوست که حالش خراب بود واسه دکتر آورده بود یک ماه اینجوری با گوشی تلفنی یا تو واتساپ حرف میزدیم عکساشو برام میفرستاد اندام تو پر سکسی داشت فقط یک عیب داشت خیلی رمانتیک بود باید نازشو کشیدو ازاین حرفا گوشیم زنگ خورد شب ساعت ۹ بهم گفت حسین دلم خیلی گرفته با موتور میای یه هوای بهم بخوره رفتم سوارش کردم اون سینه های خوشگل شو از پشت بهم میچبوند از گردنم بوس میکرد از خاطر های گذشته اش بهم میگفت منم کیرم شق شده بود خجالت میکشیم بعد رفتیم یه آبمیوه فروشی دوتا معجون سفارش داد خوردیم گذاشتم سر کوچه شون پیاده شدن گفت حسین جان مکان داری برا مشروب خوردن تنها باشیم منم گفتم جور میکنم بعد دو سه روز دیگه یه باغ اجاره کردم اطراف تبریز رفتیم مشروب مزه هارو رو میز چیدم بعد دو سه پیک اومد منو بغل کرد بدون حرفی لب رو لبم گذاشت با دست اش کیرمو میمالوند منم با دستام سینه های خوشگل بزرگشو مشت مال میکردم یه ربعی لب وگردن همو میخوردیم واقعا کار بلد بود کیرم شق شق بود شلوارم با شرتم کشید پایین عین وحشیانه کیرمو داشت ساک میزد به خایه هام رحم نمیکرد دوتامون هم لخت شده بودیم کس اش خیس خیس بود کافی بود سر کیرمو بزارم تا خایه بره هی قربونش صدقه کیرم میرفت رو مبل دراز کشید با زبونش دستشو لیس زد کس اش مالید ناله میکرد کیرتو میخوام منم سر کیرمو گذاشتم دم کوس اش تا ته کردم تلمبه میزدم یهو ارضا شد بدنش لرزید بعد پوز داگی کرد از تلمبه میزدم میگفت اگه میخوای تو کوس ام بریزی
میخوام محکم بغلت کنم با فشار بریزی تو کوس این قدر لیز بود داوم نتونستم بیارم با فشار آب کیرمو خالی کردم یه چند دقیقه ای روش بودم همدیگرو محکم بغل کردیم …
این داستانم کاملا واقعیه از اسم مستعار استفاده کردم ولی اسم شهر تغییر ندادم اولین داستان هست مینویسم و اولین میلفی هست که آشنا شدم نمیدونم شاید خوش قدم بود بعد اون با چند میلف دیگه هم رابطه داشتم و الانم با این رابطه دارم ببخشید اگه طولانی شد🙏
نوشته: حسین
#میلف
با اسم مستعار میخوام بنویسم ما تو شهر تبریز زندگی می کنیم حسین 28 سالمه قدم 178 وزنم 97 قیافه جذاب خیابون یکی از تبریز پروین اعتصامی که همه دختر یا پسرا میان برای دور دور شب ساعت 8 شب بود که من با دوستام حرف میزدیم که حوصله ای زیاد هم نداشتم خدافظی کردم من یک موتور کراس داشتم تازه خریده بودم فلات طرح سی ار آف 200 قرمز رنگ همون خیابان یک دور میزدم برم باشگاه چراغ قرمز نگه داشته بودم بغلم یک خودرو 206 سفید داخلش دو میلف
کهنه شراب حدود سن شون 40ساله بودن که راننده یه پوز خندی زده گفت موتور تازه خریدی گفتم ؛بله فرصت ندادم حرفش تموم بشه سریعی گفتم اگه میخوای سوار موتور بشی شمارمو بنویس بعداً دور بزنیم هم حوصله نداشتم هم میخواستم برم باشگاه شمارمو نوشت رفت منم با بی حوصلگی رفتم باشگاه منتظره تماس اش بودم بعد سه روز گوشیم تو سر کار بودم زنگ خورد هی تیکه میانداخت موتور سوار حالت چطور بعد خودشو معرفی کرد ناهید45سالمه مطلقه هستم یدونه دختر هم سن منم داره ماجرای اون شب پرسیدم گفتم اون روز واسه چی اونجا بودی یه دوست که حالش خراب بود واسه دکتر آورده بود یک ماه اینجوری با گوشی تلفنی یا تو واتساپ حرف میزدیم عکساشو برام میفرستاد اندام تو پر سکسی داشت فقط یک عیب داشت خیلی رمانتیک بود باید نازشو کشیدو ازاین حرفا گوشیم زنگ خورد شب ساعت ۹ بهم گفت حسین دلم خیلی گرفته با موتور میای یه هوای بهم بخوره رفتم سوارش کردم اون سینه های خوشگل شو از پشت بهم میچبوند از گردنم بوس میکرد از خاطر های گذشته اش بهم میگفت منم کیرم شق شده بود خجالت میکشیم بعد رفتیم یه آبمیوه فروشی دوتا معجون سفارش داد خوردیم گذاشتم سر کوچه شون پیاده شدن گفت حسین جان مکان داری برا مشروب خوردن تنها باشیم منم گفتم جور میکنم بعد دو سه روز دیگه یه باغ اجاره کردم اطراف تبریز رفتیم مشروب مزه هارو رو میز چیدم بعد دو سه پیک اومد منو بغل کرد بدون حرفی لب رو لبم گذاشت با دست اش کیرمو میمالوند منم با دستام سینه های خوشگل بزرگشو مشت مال میکردم یه ربعی لب وگردن همو میخوردیم واقعا کار بلد بود کیرم شق شق بود شلوارم با شرتم کشید پایین عین وحشیانه کیرمو داشت ساک میزد به خایه هام رحم نمیکرد دوتامون هم لخت شده بودیم کس اش خیس خیس بود کافی بود سر کیرمو بزارم تا خایه بره هی قربونش صدقه کیرم میرفت رو مبل دراز کشید با زبونش دستشو لیس زد کس اش مالید ناله میکرد کیرتو میخوام منم سر کیرمو گذاشتم دم کوس اش تا ته کردم تلمبه میزدم یهو ارضا شد بدنش لرزید بعد پوز داگی کرد از تلمبه میزدم میگفت اگه میخوای تو کوس ام بریزی
میخوام محکم بغلت کنم با فشار بریزی تو کوس این قدر لیز بود داوم نتونستم بیارم با فشار آب کیرمو خالی کردم یه چند دقیقه ای روش بودم همدیگرو محکم بغل کردیم …
این داستانم کاملا واقعیه از اسم مستعار استفاده کردم ولی اسم شهر تغییر ندادم اولین داستان هست مینویسم و اولین میلفی هست که آشنا شدم نمیدونم شاید خوش قدم بود بعد اون با چند میلف دیگه هم رابطه داشتم و الانم با این رابطه دارم ببخشید اگه طولانی شد🙏
نوشته: حسین