کم صدای ، آه ، آهههش ، بلند شد ساسان : موهای منو گرفت و پرت کرد گوشه ی سالن ، اینبار نوبت سوسن بود
ساسان دست زیر گلوش گذاشت و کشیدش سمت ندا و گفت : یالا بخور براش! چنان طبیعی رفتار می کردند که عمرا. ، شک می کردند ، همه اینا با نقشه و برنامه هست
کم کم از این سبک خشنود هم خوشم اومد چه بازی لذت بخشی بود . درد لذت و ترس و خشونت و هیجان ،
دوست داشتم تو همین وضعیت و با دست و پای بسته ، ترتیبم رو بدن
صدای ناله های ندا ی بلند شد ، آیییی ، آیییی، ....، سوسن چنان واسش میخورد که نگو ...
مجید رو مبل نشست و از ندا خواست ، رو کیرش بشینه ، ندا کصش رو با کیر مجید. تنظیم کرد و آروم ، آروم روش نشت ، ندا صورتش سمت ما بود و پشتش به مجید
محسن داشت کص دادن خواهرشو تماشا می کرد . ندا خودش شروع به حرکت کرد ، کصش به بیضه های مجید می چسبید و جدا میشد. صدای ندا بلند شده بود ، آه ... آییییی ، واییییی کصم ...
از ، شهوت سینه های خودش رو چنگ میزد مجید دستاش به پشت تکیه کرد و باسنش داد بالا ، حالا حرکت با مجید بود و داشت تو کص ندا تلمبه میزد محسن چشم از ندا بر نمیداشت
شاید امروز تصور نمی کرد واسه کردن دو زن ، که. جنده بازی. در آورده بودند. مجبور بشه کص دادن خواهرش رو ببینه
ساسان اومد ندا رو به حالت داگی استایل کرد . ندا خودش پاهاشو از پشت باز کرد ،
ساسان کیرش رو کص ندا تنظیم کرد و با یه فشار فرستاد توش ، صدای ندا بلند شد ، آییییی...
ساسان شروع به تلمبه زدن کرد
ندا : آیییی ... آخ.. آههه .. اووف ...
ساسان با تلمبه ضربه ای هم به باسن ندا. میزد. اینقدر محکم میزد که جای دستاش قرمز شد ه بود
ندا : آخخخخخ ... آخخخخخ
برام قابل درک نبود که جلو برادرت کص بدی ، چه حسی داره ، اما ندا داشت. این حس رو تجربه میکرد حال نوبت تغییر پوزیشن بود
ساسان رو زمین دراز کشید مجید از ندا خواست که رو به ساسان ، بشینه رو کصش
ندا گفت: نه ، اینجوری نه ، میدونست الان قراره کص و کونش یکی بشه
مجید گلوی ندا رو ، با یه دستش گرفت و با یه دست ،چنان چنگی به کص ندا زد که نفسش بند اومد.
ـ میشینی یا کصت رو پاره کنم؟
ندا نشست رو کیر ساسان ،
ساسان شروع به تلمبه زدن کرد ،
ندا : آییییی ، آیییی ، آهههه...
مجید خم شد یکم با سوراخ کون ندا بازی کرد چند بار آب دهانش رو تو کون ندا ریخت و آروم ، آروم ، کونش رو انگشت کرد
ندا : آخ ... وای . .. بنظرکونش پلمب بود ، یا خیلی وقت بود که کون نداده بود
ساسان ندا رو محکم بغل کرده بود و قفل کرده بود
مجید کیرش رو فشار داد
ندا : آخخخخ،
چند بار کیر مجید نصفه داخل میرفت و بیرون می آورد ، امااینبار ....
ندا : آخخخخخخخ.... ، پاره شدم لعنتتتی
ندا داشت زیر کیر مجید پاره میشد و محسن داشت تماشا می کرد
کیر مجید تا انتها تو کون ندا ، جا گرفت
حالا کمی جا باز کرده بود
تلمبه های مجید سریع تر شده بود
ندا : آخخخخ ، . .. آخخخ ، .. آییی ، ..آیی ، .. حالا درد ندا کمتر شده بود
مجید ، کیرش رو همونجا تو کص ندا نگه داشت ،ساسان شروع به تلمبه زدن تو کصش کرد
گاهی مجید گاهی ساسان تلمبه میزدند، و هربار سریع تر این کار رو می کردن
ندا: آییی ، وایییی ،مردم ، مردم ، بسمه ، لعنتی ها ، بسمه ، وایییی...
ندا التماس می کرد ، تمامش کنند و اونا محکم تر ضربه میزدند .
محسن فقط تجاوز به خواهرش رو نگاه می کرد کاری نمی تونست بکنه
شایدم هزار بار لعنت به خودش میفرستاد. که چرا همچین غلطی کرده
مجید با تمام توان تلمبه میزد ، آیییی ،اییی ، بالاخره ، آبش اومد. همه رو تو کون ندا خالی کرد با بیرون اومد کیر مجید ندا یه نفس راحت کشید ، اما ساسان اینبار سراغ کونش اومد. کیرش تا ته فرستاد داد داخل
ندا : آییییی ، وای مردم ، تمامش کن
تلمبه های ساسان ، سنگین تر شد
هر چه می گذشت من از این وضعیت بیشتر، لذت میبردم
هم ما به محسن یه کص حسابی دادیم و هم خواهر محسن به شوهر ای ما ،کص داد
ساسان ضربه های آخرش ، محکم تر شد و تمام آبش رو تو کون ندا ریخت
مطمئنم ، ندا تو عمرش ، کص دادن جلو برادرش رو فراموش نمی کنه
اما این پایان ماجرا نبود !
پایان قسمت چهارم
آریان. ۱۲
📕دّاّسّتّاّنّکّدّهّ📘
ĴŐĨŃ☞
@DastankadaaĴŐĨŃ☞
@Dastankadaa