مشهور است شئیم سوتین یک بار برای نگهداری و نقاشی از لاشهی حیوان در اتاق/استودیوی شخصیاش، همسایههای خود را به وحشت انداخت (لاشهی گاو). آنها بهدلیل بوی تعفن نفرتانگیزی که تمام فضای راهروی آپارتمان را در خود بلعیده بود، تصمیم گرفتند پلیس خبر کنند... وقتی یک مأمور پلیس برای رسیدگی به شکایت همسایهها رسید، سوتین برای خواباندن قشرقی که به پا شده بود در را گشود و هیجانزده شروع کرد به سخنرانی دربارهی اهمیت نسبی هنر بر بهداشت. یک بار دیگر هم مارک شاگال ــدر حالت مستیــ پس از مشاهدهی نشت خون لاشه از زیر درِ اتاق سوتین به راهرو، به گمان اینکه شخصی او را به قتل رسانده و این خون، خونِ سوتین است، فریادزنان به خیابان دوید: «شئیم را کشتند!»
سوتین ده تابلو با محوریت لاشهی گاو کشیده که از قضا مشهورترین مجموعهنقاشیاش را تشکیل میدهند. لاشههای او مشخصاً متأثرند از پردهی چشمنواز رامبراند، گاو ذبحشده، که سوتین اولین بار در حین مطالعهی آثار استادان قدیمی در موزهی لوور دید. «بیدرنگ به این فکر کردم که صورت مثالین سبعیت تا چه میزان میتواند جذاب و دلفریب باشد!»، او در واقع مدرنیستی ناخلف با این عقیده بود که بوم مسطح نمیتواند صرفاً یک ابژهی پوزیتیویستی خود-بازتابنده باشد، بلکه باید بار دیگر به ظرفی از تجربهی آیینی و متعالی تبدیل گردد. محققاً مسئله بر سر بازنمایی اکسپرسیونیستی شدتی بود که زمانی از طریق کاتارسیس در تراژدیهای کلاسیک یونانی ارائه میشد، و زمانی دیگر در آیینهای رستگاری مسیحیت، و سپس در اپرا و تئاتر باروک. شدتی رؤیتناپذیر که به میانجی گوشت به مرحلهی ادراک میرسید. و سوتین نقاش گوشتها بود، بدنها، بدنهای قربانیشده، شقه شقه شده، او در واقع با خواستی معنوی بهدنبال فیگور ساختن از شدتها بود چرا که معنویت راستین را معنویت جسمانی میپنداشت. نقاشی ناخوشاحوال که همزمان با خونریزی داخلیِ شدید بهدلیل زخم معده، ساعتها در مقابل لاشهی گوشت متعفن یک گاو میایستاد و به آن خیره میشد تا در نهایت بتواند به «نیروی» عفونت، پوسیدگی و گندیدگی چهرهای ببخشد.
◄ نقاشی:
Chaïm Soutine, Carcass of Beef, c. 1925
@CineManiaa | سینمانیا
سوتین ده تابلو با محوریت لاشهی گاو کشیده که از قضا مشهورترین مجموعهنقاشیاش را تشکیل میدهند. لاشههای او مشخصاً متأثرند از پردهی چشمنواز رامبراند، گاو ذبحشده، که سوتین اولین بار در حین مطالعهی آثار استادان قدیمی در موزهی لوور دید. «بیدرنگ به این فکر کردم که صورت مثالین سبعیت تا چه میزان میتواند جذاب و دلفریب باشد!»، او در واقع مدرنیستی ناخلف با این عقیده بود که بوم مسطح نمیتواند صرفاً یک ابژهی پوزیتیویستی خود-بازتابنده باشد، بلکه باید بار دیگر به ظرفی از تجربهی آیینی و متعالی تبدیل گردد. محققاً مسئله بر سر بازنمایی اکسپرسیونیستی شدتی بود که زمانی از طریق کاتارسیس در تراژدیهای کلاسیک یونانی ارائه میشد، و زمانی دیگر در آیینهای رستگاری مسیحیت، و سپس در اپرا و تئاتر باروک. شدتی رؤیتناپذیر که به میانجی گوشت به مرحلهی ادراک میرسید. و سوتین نقاش گوشتها بود، بدنها، بدنهای قربانیشده، شقه شقه شده، او در واقع با خواستی معنوی بهدنبال فیگور ساختن از شدتها بود چرا که معنویت راستین را معنویت جسمانی میپنداشت. نقاشی ناخوشاحوال که همزمان با خونریزی داخلیِ شدید بهدلیل زخم معده، ساعتها در مقابل لاشهی گوشت متعفن یک گاو میایستاد و به آن خیره میشد تا در نهایت بتواند به «نیروی» عفونت، پوسیدگی و گندیدگی چهرهای ببخشد.
◄ نقاشی:
Chaïm Soutine, Carcass of Beef, c. 1925
@CineManiaa | سینمانیا