#پارت683
خواهشم اينه كه تو از من دلخور نباشي، من خيلي زجر كشيدم،
جبران مي كنم ... همه
حرفايي كه اونشب زدم دروغ محض بود...
--:حالا واقعا" من بيدارم ، يا دارم خواب مي بينم ، اينهمه خوشبختي از
كجا اومد سراغ من...
لپشو گرفتم و محکم فشار دادم ، صورتش استخوني شده بود... هيچي نگفت ، محکمتر فشار
دادم ، يه آخ كوچولو گفت...
بلند خنديدمو گفتم پس خواب نيستي...
هميشه وقتي لپشو ميكشيدم دنبالم مي كرد و
من و قلقلک ميداد،
منم مي خنديدم اينقدر ادامه مي داد تا جيغ من در مي اومد و به التماس مي افتادم ،
اما نيما خيلی عوض شده بود ،
دل و دماغ نداشت ... حقم داشت ، تو اين مدت علاوه بر تنهایي و بدبختی اين قرصهاي لعنتي
هيچي
براش جا نذاشته بود...
عزیزان رمان #راز خیلی طولانیه بسیار هیجانیه هر کی کاملشو میخواد پیام بده الان بگه رمان #راز رو میخوام براشون ارسال بشه 👇👇👇👇👇👇
@tabliq660👈👈👈👈
خواهشم اينه كه تو از من دلخور نباشي، من خيلي زجر كشيدم،
جبران مي كنم ... همه
حرفايي كه اونشب زدم دروغ محض بود...
--:حالا واقعا" من بيدارم ، يا دارم خواب مي بينم ، اينهمه خوشبختي از
كجا اومد سراغ من...
لپشو گرفتم و محکم فشار دادم ، صورتش استخوني شده بود... هيچي نگفت ، محکمتر فشار
دادم ، يه آخ كوچولو گفت...
بلند خنديدمو گفتم پس خواب نيستي...
هميشه وقتي لپشو ميكشيدم دنبالم مي كرد و
من و قلقلک ميداد،
منم مي خنديدم اينقدر ادامه مي داد تا جيغ من در مي اومد و به التماس مي افتادم ،
اما نيما خيلی عوض شده بود ،
دل و دماغ نداشت ... حقم داشت ، تو اين مدت علاوه بر تنهایي و بدبختی اين قرصهاي لعنتي
هيچي
براش جا نذاشته بود...
عزیزان رمان #راز خیلی طولانیه بسیار هیجانیه هر کی کاملشو میخواد پیام بده الان بگه رمان #راز رو میخوام براشون ارسال بشه 👇👇👇👇👇👇
@tabliq660👈👈👈👈