آمدم با بوسه بیدارش کنم رویم نشد
از هوای عشق سرشارش کنم رویم نشد
در دلم گفتم من عاشق پیشهی چشم توام
خواستم آهسته تکرارش کنم رویم نشد
پلکهای مخملش بر روی هم عمرش بلند
خاطرم بود آفرین بارش کنم رویم نشد
کاش دستی بر بلور خوشتراش مرمرش
ترسم از این بود آزارش کنم رویم نشد
ابر زیر سر نسیم انداخته بر روی خود
دست بردم خیس رگبارش کنم رویم نشد
آفتاب آورده بودم پیش مهتابش مگر
باخبر از صبح دیدارش کنم رویم نشد
کبک ناز برفیاش لم داده زیر برگ گل
تور وا کردم گرفتارش کنم رویم نشد
گرچه میدانستم او هرگز نمیخواهد مرا
دل زدم دریا که اصرارش کنم رویم نشد
رفتم از پیشش ولی هرچه خدا را خواستم
لحظهی آخر نگهدارش کنم رویم نشد!
@AvizhArt💜
از هوای عشق سرشارش کنم رویم نشد
در دلم گفتم من عاشق پیشهی چشم توام
خواستم آهسته تکرارش کنم رویم نشد
پلکهای مخملش بر روی هم عمرش بلند
خاطرم بود آفرین بارش کنم رویم نشد
کاش دستی بر بلور خوشتراش مرمرش
ترسم از این بود آزارش کنم رویم نشد
ابر زیر سر نسیم انداخته بر روی خود
دست بردم خیس رگبارش کنم رویم نشد
آفتاب آورده بودم پیش مهتابش مگر
باخبر از صبح دیدارش کنم رویم نشد
کبک ناز برفیاش لم داده زیر برگ گل
تور وا کردم گرفتارش کنم رویم نشد
گرچه میدانستم او هرگز نمیخواهد مرا
دل زدم دریا که اصرارش کنم رویم نشد
رفتم از پیشش ولی هرچه خدا را خواستم
لحظهی آخر نگهدارش کنم رویم نشد!
@AvizhArt💜