#رویا_نویس
زدن به زیر میز قراردادهای روانی یک طرفهشده!
برای کسانی که در حوزه مدیریت منابع انسانی فعالیت میکنند، معمولا نام دنیس روسو، اصطلاح قراردادهای روانی (Psychological Contracts) را تداعی میکند.
روسو (1989) قرارداد روانی را چنین تعریف کرده است " باورهای فردی در مورد ضوابط و شرایط یک مبادله (بده بستان) نانوشته بین کارمند وسازمان میباشد".
موضوع این قرارداد چیست؟
مدیران سازمان از کارمندان خویش ادامه کار، تعهد، فعالیت های داوطلبانه، صداقت در انجام کار، حفظ اسرار سازمان و کارآیی بلندمدت را انتظار دارند، در مقابل، کارمندان از سازمان زمینه سازی رشد و ترفیع، مزد مناسب، امنیت شغلی، آموزش و همکاری در حل مشکلات فردی را انتظار دارند.
با کمی بسط دادن این نظریه میتوان این قرارداد روانی را در هر نوعی از روابط انسانی مشاهده کرد. و همچنین در رابطه بین حکومت ها و ملتهایشان.
به مثال زیر توجه کنید:
فرض کنید دوستی دارید که درآمد و ثروتش از شما بیشتر است. برای اولین بار در دوستی چند سالهتان، به پول نقد نیاز پیدا کردهاید.
حقوقتان را هفتهی بعد میدهند و الان باید یک بدهی مهم را بازپرداخت کنید.
با دوستتان تماس میگیرید و از او کمک میخواهید. او به شما میگوید: هرگز فکر نمیکردم به من به عنوان بانکِ خودت نگاه کنی. روزی که پول قرض گرفتی باید خودت محاسبات و ملاحظات پرداختش را هم در نظر میگرفتی.
کمی به این وضعیت فکر کنید!
آیا دوست شما تعهد و امضا داده بود که هر وقت پول بخواهید، بیچون و چرا به شما کمک خواهد کرد؟
آیا شما قول داده بودید که دوستتان را «فقط به خاطر خودش» میخواهید و هرگز هیچ نوع تقاضایی از او مطرح نخواهید کرد؟
بعید است چنین توافقهایی انجام شده باشند.
پس چرا الان تا این حد حس دو طرف بد است؟
آنچه بین شما وجود داشته و وجود دارد، یک قرارداد روانی است. قراردادی که هرگز نوشته نشده. امضا نشده. حتی احتمالاً در موردش حرفی هم مطرح نشده. اما انتظاراتی است که شما از یکدیگر دارید و اکنون احساس میکنید برآورده نشدهاند.
و وای بر روزی که این قرارداد به صورت یک طرفه اجرا شود...
به طور مثال در رابطه دوستی...
در رابطه کاری ...
در رابطه ملتها و حکومت ها...
شاید زمانهایی برسد که باید زیر میز این قرارداد روانی یک طرفه زد.
زدن به زیر میز قراردادهای روانی یک طرفهشده!
برای کسانی که در حوزه مدیریت منابع انسانی فعالیت میکنند، معمولا نام دنیس روسو، اصطلاح قراردادهای روانی (Psychological Contracts) را تداعی میکند.
روسو (1989) قرارداد روانی را چنین تعریف کرده است " باورهای فردی در مورد ضوابط و شرایط یک مبادله (بده بستان) نانوشته بین کارمند وسازمان میباشد".
موضوع این قرارداد چیست؟
مدیران سازمان از کارمندان خویش ادامه کار، تعهد، فعالیت های داوطلبانه، صداقت در انجام کار، حفظ اسرار سازمان و کارآیی بلندمدت را انتظار دارند، در مقابل، کارمندان از سازمان زمینه سازی رشد و ترفیع، مزد مناسب، امنیت شغلی، آموزش و همکاری در حل مشکلات فردی را انتظار دارند.
با کمی بسط دادن این نظریه میتوان این قرارداد روانی را در هر نوعی از روابط انسانی مشاهده کرد. و همچنین در رابطه بین حکومت ها و ملتهایشان.
به مثال زیر توجه کنید:
فرض کنید دوستی دارید که درآمد و ثروتش از شما بیشتر است. برای اولین بار در دوستی چند سالهتان، به پول نقد نیاز پیدا کردهاید.
حقوقتان را هفتهی بعد میدهند و الان باید یک بدهی مهم را بازپرداخت کنید.
با دوستتان تماس میگیرید و از او کمک میخواهید. او به شما میگوید: هرگز فکر نمیکردم به من به عنوان بانکِ خودت نگاه کنی. روزی که پول قرض گرفتی باید خودت محاسبات و ملاحظات پرداختش را هم در نظر میگرفتی.
کمی به این وضعیت فکر کنید!
آیا دوست شما تعهد و امضا داده بود که هر وقت پول بخواهید، بیچون و چرا به شما کمک خواهد کرد؟
آیا شما قول داده بودید که دوستتان را «فقط به خاطر خودش» میخواهید و هرگز هیچ نوع تقاضایی از او مطرح نخواهید کرد؟
بعید است چنین توافقهایی انجام شده باشند.
پس چرا الان تا این حد حس دو طرف بد است؟
آنچه بین شما وجود داشته و وجود دارد، یک قرارداد روانی است. قراردادی که هرگز نوشته نشده. امضا نشده. حتی احتمالاً در موردش حرفی هم مطرح نشده. اما انتظاراتی است که شما از یکدیگر دارید و اکنون احساس میکنید برآورده نشدهاند.
و وای بر روزی که این قرارداد به صورت یک طرفه اجرا شود...
به طور مثال در رابطه دوستی...
در رابطه کاری ...
در رابطه ملتها و حکومت ها...
شاید زمانهایی برسد که باید زیر میز این قرارداد روانی یک طرفه زد.