💥«گنجشککِ» پدر
✍️علی مرادی مراغه ای
@Ali_Moradi_maragheie
✅اغلبِ فرزندان خودکامگان، سرنوشت غم انگیزی پیدا می کنند، شاید نتایج شوم عملکرد پدر، نه تنها دامنِ کلِ کشور بلکه حتی دامن فرزندان خودشان را نیز میگیرد. بنگرید فرزندان قذافی، صدام...
آندره مالرو در کتاب ضد خاطراتش می نویسد که فرزندان آنها یا کشته میشوند یا خودکشی می کنند!
♦️سوتلانا استالین که بعدها به خاطر نفرت از جنایات پدرش به آمریکا پناهنده شد و حتی نام خانوادگیش را نیز عوض کرده و آلیلویوا گذاشت، یکی از این نمونه هاست. تنها دختر استالین که زمانی محبوب و چشم و چراغ پدر بود و استالین او را «گنجشک کوچکِ من»صدا میکرد.
در آن سالها، هزاران پدر و مادر که صاحب دختر می شدند اسم سوتلانا دختر استالینِ پیشوا را بر نوزادانِ خود انتخاب می کردند...!
یاکوف(پسرِاستالین) در جنگ جهانی دوم توسط آلمانها اسیر شد، آلمانها از استالین خواستند معامله کرده در عوض آزادی پسرش، چند تا از ژنرالهای آلمانی را که در اسارت روسها بودند آزاد کند، اما استالین در جواب گفت که پسرِ من ژنرال نیست بلکه یک سرجوخه است... در نتیجه، آلمانها در اردوگاه زاکسن هاوزن پسر استالین را اعدام کردند.
پسر دیگر استالین در ۴۱ سالگی در پی اعتیاد به الکل جان سپرد، اما تنها دخترش سوتلانا برعکس برادرانش از شانسِ مرگِ زودرس برخوردار نشد در نتیجه، سرنوشتش به مراتب تراژیکتر از برادرانش بود.
♦️سوتلانا در سال ۱۹۲۶ به دنیا آمد وقتی شش ساله بود، مادرش، همسر دوم استالین به طرز مشکوکی درگذشت شاید خودکشی کرده یا به دستور استالین به قتل رسید. سوتلانا در شانزده سالگی عاشق یک نویسنده و فیلمساز یهودی بنام الکساندر کاپلر شد اما استالین با ازدواج آن دو مخالفت کرده و اولین عشقِ دخترش را به ده سال کار اجباری در سیبری فرستاد و خانواده اش را نیز نابودی کرد!.
وقتی سوتلانا در هفده سالگی عاشق همکلاسی برادرش شد، این بار، عکس العمل استالین یک سیلی بود! و هیچوقت حاضر نشد این دامادش را ببیند، اما دختر، برخلاف میل پدر، ازدواج کرد ولی این ازدواج به طلاق انجامید، همسر سومش اهل هند بود که در مسکو فوت کرد...
هنگامیکه پس از مرگ استالین با سخنرانی خروشچف در ۱۹۵۶ با شخصیت واقعی پدرش و جنایتهای او آشنا شد، درهم شکست، چنان نفرت پیدا کرد که نمی توانست حتی نام پدرش را بشنود، در نتیجه، اسم خانوادگی خود را از استالین به آلیلویوا، نام خانوادگی مادرش تغییر داد.
♦️سوتلانا در ۱۹۶۶م در اوج سالهای جنگ سرد، پس از مرگ همسر هندی اش به بهانه شرکت در مراسم عزاداری و ریختن خاکستر او در رود گنگ با ویزای هندوستان از شوروی خارج شد، در هند، تصمیم گرفت پسر و دخترش را در مسکو رها کرده و دیگر به شوروی برنگردد. در نتیجه، پاسپورت روسی را آتش زده به سفارت آمریکا پناهنده شد. ماموران ک.گ.ب به محض اطلاع، سفارت را احاطه کردند اما یک مامور آمریکایی به موقع جنبیده او را از طریق ایتالیا و سوئیس به نیویورک آورد و این خبر در آن سالهای جنگ سرد تبدیل به یک بمب خبری در جهان شد و دختر استالین، شدیدترین انتقادات و حملات را بر سیستم حکومتی پدرش ابراز کرد و آلکسی کاسیگین رهبر وقت شوروی او را بیمار روانی نامید.
♦️در سالهای پایانی زندگی، اعتیاد به الکل و فقر مالی شدیدش چنان شد که مجبور شد به خوابگاه بی خانمانها پناه بیاورد، در سال ۱۹۸۴م تصمیم گرفت پس از هفده سال زندگی در غرب به شوروی برگردد اما وطن، کوچکترین لبخندی بر او نزد و هر چه بود بدبختی و مرارت بود بطوری که یکسال بیشتر نتوانست دوام بیاورد و به آمریکا برگشت در حالیکه هم از آمریکا متنفر بود و هم از شوروی!.
او پانزده سال آخر زندگیش را در تنهایی و فقر در یک خانۀ سالمندان در ایالت ویسکانسین، آمریکا گذراند.
در پیری، ویژگیهای پدرش در وی رو به رشد گذاشت:
دائم خشمگین و عصبانی بود...
♦️فرزندان، بندرت سرنوشتی متفاوت از والدین پیدا میکنند، در واقع، اکثر اوقات، والدین، فرزندانی به بار می آورند که شایسته و سزاوارِ آن هستند.
در فیلم زیر «مست
ند دختر استالین» تکه ای آورده ام که تکان دهنده است! وقتی مصاحبه گر از پدرش استالین سوال میکند، ببینید که دختر از شنیدن نامِ پدرش چگونه فریاد می کشد...!
این عکس العمل دختر استالین از شنیدن نام پدرش است، اما باید بیاد بیاوریم که در اسفند 1331ش وقتی استالین درگذشت در آن زمان در ایران، حزب توده یعنی حزبی که بیشترین نویسندگان و شاعران را در خودش جا داده بود اعضایش می گریستند که بی پدر شدیم...!
و مجله ظفر، ارگان اتحادیه کارگری وابسته به حزب توده با تیتری نوشت:
«مشعل فروزان عقلی خاموش شد! چه قلبی از طپش باز ایستاد!؟...»
(ظفر، مورخه 28اسفند1331، شماره141.صفحه اول.)